• خانه
  • تماس  
  • ورود 

مبارک باد میلاد بانوی نیکی ها

06 شهریور 1393 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


مرحوم ایت الله العظمی مرعشی نجفی میفرمودند:
روزی به دلیل مشکلات زیاد با ناراحتی به حرم فاطمه ی معصومه (س)رفتم ودر حالی که اشک میریختم با عتاب و خطاب از حضرت شکایت کردم که چرا کمکم نمیکند؟سپس با دلشکستگی به خانه برگشته و در حالت غشوه به خواب رفتم,صدای کوبیدن درب راشنیدم رفتم درب را باز کردم,شخصی که پشت درب بود بادیدن من گفت:سیده تو را می طلبند.با شتاب به حرم رفته وارد صحن شدم کنیزانی دیدم که در حال نظافت ایوان طلا بودند,سبب را پرسیدم,گفتند:اکنون سیده می ایند.پس از اندکی فاطمه ی معصومه (س)را دیدم که در شکل و شمایل حضرت زهرا (س )بود,چون جده ام حضرت زهرا(س )را چندین بار قبل از ان در خواب دیده بودم,ازین رو سمت عمه ام رفتم و دستش را بوسه زدم,ان حضرت به من فرمود:ای شهاب,کی ما در فکر تو نبودیم که ما را مورد عتاب قرار دادی؟تو از زمانی که به قم امدی زیر نظر و عنایت ما بودی.وقتی از خواب بیدار شدم برای عذر خواهی به حرم رفتم از ان پس حاجتم براورده شد و امور زندگی اسان شد و گشایشی در مشکلات ایجاد شد.
با صلوات بر محمد و ال محمد، ولادت ان بانوی مکرمه گرامی باد.


 3 نظر

تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش!

12 تیر 1393 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


استاد فاطمی نیا: من اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم میسوزد، یک کلمه میگویم خانم ها،آقایان بشنوید،به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمی آید، خودتان را معطل نکنید،روزی چند تا اوقات تلخی در خانه راه می اندازد،عصبانی میشود،از اینطرف هم میخواهد بشود زبدة العارفین،عمدة المکاشفین، یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم،تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید.
آقای علامه طباطبائی سرتاسر لطافت بود،لطافت این مرد به جایی رسیده بود که در عمرش با کسی دعوا نکرده بود، زمانی که ما در قم بودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه بیست وهشت سوار می شدند، از بغل رکاب میزدند، یک بچه ای آمد زد علامه طباطبائی را لت و پار کرد، افتاد روی زمین، حالا ما باشیم چه میگوییم، خیلی دیگر آدم خوبی باشیم یک چیزی میگوییم دیگر، این آقا بلند شد،خیلی راحت، اول رفت سراغ بچه، گفت:طوریت نشد؟! گفت: نه، گفت:الحمد لله،خداحافظ. لطافت لازم است، تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش!


 2 نظر

خوشی ها و ناخوشی های زندگی با یک طلبه

24 اردیبهشت 1393 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


وبلاگ نامه‌های حوزوی در آخرین پست خود  از خوشی و ناخوشی زندگی با یک طلبه نوشت:
زندگی با یک طلبه خوشی ها و شیرینی های خاصی دارد و البته سختی ها و رنجهایی را نیز دارد برخی از دختران با آگاهی از خوشی ها و ناخوشی ها زندگی با یک طلبه را انتخاب میکنند و برخی دیگری آگاهی نسبی هم به این وضعیت ندارند از این رو ممکن است بعدها دچار مشکلات و سختی های بیشتری شوند سعی میکنم به چند نکته در این زمینه اشاره کنم.

خوشی های زندگی با یک طلبه


زندگی با ارزشهای دینی: برخی از دختران مذهبی دوست دارند در زندگی به ارزشهای دینی پایبند باشند و بر اساس آنها زندگی کنند، معمولا طلبه ها این ارزشها را در حد خود رعایت میکنند، برخی از دختران نیز حتی علاقه دارند زندگی معنوی داشته باشند و تصور  میکنند زندگی با طلبه بتواند در این زمینه زمینه سازی کند بطور مثال طلبه ای که برای نماز صبح بیدار میشود مشوقی است برای بیدار شدن همسرش برای نماز صبح، یا شرکت در برخی از مراسمات مذهبی میتواند در این مورد کمک کند، و البته باید دقت کرد که دختری که روحیات مذهبی ندارد ممکن است کامل نتواند با این زندگی کنار بیاید اما بهر ترتیب برای دختر علاقمند مذهبی این نوع زندگی یک امتیاز محسوب میشود.
سلامت و وفاداری: وفاداری همسر برای هر دختریسیار کلیدی است چه زندگی هایی که بخاطر نداشتن این امتیاز از هم پاشیده میشود دختران مذهبی تصور میکنند این امتیاز را یک طلبه میتواند داشته باشد جهت آن را نیز رعایت مسائل شرعی از سوی طلبه میدانند که البته به نسبت میتوان گفت چنین چیزی وجود دارد، نکته دیگر اینکه بسیاری از طلبه ها اهل برخی از خلاف های متعارف نیستند مثلا سیگار نمیکشند اهل اعتیاد نیستند و همین سلامتی میتواند امتیازی برای همس باشد البته ممکن است طلاب هم مشکلات مخصوص بخود را داشته باشند اما بهر حال از این جهت اطمینان بیشتری وجود دارد.
صفا و صمیمیت در زندگی : طلبه ها معمولا برای خانواده وقت گذاری دارند خیلی از آنها بطور مثال در کارهای خانه از قبیل شستن ظرف و پختن غذا نیز کمک میکنند و این مسائل میتواند برای همسر مهم باشد معمولا طلبه ها اهل دعوا کردنهای آنچنانی با همسر نیستند و رفتار مهربانانه ای با همسر دارند گاهی این مسائل آنچنان برجسته است که میتواند میل به زن ذلیلی داشته باشد بسیاری از طلبه های امروزی برای فرزندان خود نیز وقت لازم را فراهم میکنند و در بزرگ کردن آن به همسر کمک میکنند همه این مسائل میتواند زندگی شیرینی را در پی داشته باشد.
دغدغه های تحصیلی و فرهنگی: بسیاری از همسران طلاب به تشویق شوهر ادامه تحصیل میدهند نکته جالب این است که فضای خانه بسیاری از طلاب حالت علمی دارد و فرزندان نیز از همان کودکی یاد میگیرند که کتاب در دست بگیرند در چنین فضایی نیز همسر سعی میکند از شوهرش عقب نماند خیلی از طلبه های امروزی دوست دارند همسرشان نیز ادامه تحصیل دهد و این نیز میتواند امتیازی برای همسر طلبه محسوب شود،  همسر طلبه در زندگی با طلبه بسیاری از مسائل اسلامی را میاموزد و همین مسئله میتواند زمینه ای برای فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی باشد برخی از طلاب در سفرهای تبلیغی به اتفاق همسر به تبلیغ میروند و هر دو پا به پای هم تبلیغ دین میکنند برخی از همسران طلاب در قم کلاسها و دوره های آموزشی را میگذرانند و این مسئله نیز در زمینه سازی تبلیغ و کاربست دانسته ها در زندگی میتواند مفید باشد.
جایگاه اجتماعی: زندگی با طلبه از منظر اجتماعی دو روی سکه است هم میتواند امتیازی محسوب شود و هم میتوان عرصه ای برای فشار بر همسر طلبه باشد، در مجامع مذهبی برای طلاب احترام خاصی قائل هستند و این احترام همسر و فرزندان طلاب را نیز دربر میگیرد این مساله از منظر اجتماعی میتواند برای همسر طلبه جذابیت هایی را داشته باشد.

ناخوشی های زندگی با یک طلبه


مسائل و مشکلات مالی: معمولا طلبه ها در دوره طلبگی وضعیت مالی مساعدی ندارند دلیل ان نیز مشخص است طلبه در این دوران درآمدی بغیر از شهریه ندارد شهریه هم بسختی کفاف زندگی را بکند اجاره خانه، قسط های بر جای مانده از عروسی و خرج و مخارج روزمره مشکلاتی است که طلاب با ان دست و پنجه نرم میکنند طلاب در سالهای اولیه طلبگی نه فرصت کار کردن دارند و نه تخصصی برای انجام کار از این رو معمولا این مشکلات وجود دارد، برخی از پدران طلاب در این زمینه کمکهایی میکنند اما اکثر طلاب با همان شهریه زندگی میکنند زندگی حداقل ده سال با همین منوال میگذرد دختری که در رفاه بزرگ شده باشد یا آگاهی و امادگی برای چنین زندگی را نداشته باشد کمی برایش سخت خواهد بود بمرور با بالا رفتن سطح تحصیلات و برخی از کارهای جنبی زندگی از نظر مالی وضعیت بهتری بخود میگیرد اما گذران این دوره مهم است، البته بسیاری از طلاب در همین دوره نیز بسیار خوشحال و سرزنده زندگی میکنند و با قناعت از زندگی خود لذت میبرند حتی بعضی از طلاببی که بعدها وضع مالی خوی پیدا میکنند از این دوره سخت سالهای اول زندگی به زیبایی و خوبی یاد میکنند بقول آنها این روزها دلخوشی خودش را دارد.
فشارهای اجتماعی: طلبه ای که لباس روحانیت پوشیده است از برخی امکانات عادی جامعه سخت بتواند استفاده کند مثلا در شهرستانها کمتر دیده میشود طلبه ای با همسر و فرزند در یک رستوران حاضر شود یا به پارک برود یا مثلا سخت است به بازار برود و خب این مسائل مکن است برای همسر طلبه مهم باشد ممکن است همسر طلبه دوست داشته باشد برخی از روزها با همسر در خیابان قدم بزند یا از مغازه ای دیدن کند اما رفتن به چنین جاهایی با لباس روحانیت سخت خواهد بود، در شهرستانها اگر لباس را دربیاوری و بدون لباس بیرون بروی مصیبتی دیگر است چرا که اگر آشنایی شما را ببیند جمع کردن آن مشکل خواهد بود، البته طلاب در قم چنین مشکلاتی را ندارند از سوی دیگربرخی از مردم تصور میکنند حکومت در دست طلبه ها است از این رو نابسامانیهای جامعه را به این قشر نسبت میدهند تصور کنید با همسر خود در کنار خیابان منتظر تاکسی هستید و از داخل یک ماشین یک فحش نثار شما کنند اگر همسر طلبه با زندگی طلبه آشنا نباشد این مساله کمی سخت خواهد بود البته برخی از مردم نیز واقعا محبت دارند. البته کسانی که انتخاب آگاهانه ای داشته اند با این مسائل کنار می آیند و چه بسا اینکار را مجاهدتی در راه خدا بدانند اما برای برخی از دختران تحمل چنین زندگی سخت خواهد بود. البته ممکن است برخی از طلاب نیز زندگی خوبی نداشته باشند.


 8 نظر

از احوالات علامه طباطبایی

12 اسفند 1392 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


بسیار افتاده حال و بی توجه به عرفیات دست و پاگیر بود.حجة الاسلام حسن ممدوحی می گوید:
خودم دیدم که از گوشه ی خیابان از کسی که بر یک چهارچرخ پرتقال می فروخت ، دو سه عدد پرتقال خرید و در جیبش گذاشت و رفت!
منبع:کتاب ز مهرافروخته



 9 نظر

بزرگمرد علامه طباطبایی

11 اسفند 1392 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


حجة الاسلام سید احمد فاطمی:
مرحوم علامه هرگاه می خواست از کسی مدح کند(در یکی از تعابیر خویش ) می فرمود :
او کسی است که می توان گفت اگر به اروپا برود سالم باز خواهد گشت.
منبع: کتاب ز مهر افروخته



 2 نظر

اگر دنیا را هم می‌خواهید ترک دنیا کنید!

28 بهمن 1392 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


آیت‌الله علوی تهرانی گفت: چهل روز بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، ایشان را در عالم رؤیا دیدم. یک آدمی را کنار ایشان دیدم، او بقّال بود … تعجّب کردم! به جای اینکه از آقا حال و احوال کنم، گفتم: احمدتقی! تو اینجا کنار آقا هستی؟! به گزارش فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «ایمان» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:
اگر دنیا را هم می‌خواهید، ترک دنیا کنید!
اولیاء خدا می‌گویند: آن‌ها که اهل ایمان هستند، دائم در حال چشیدن حلاوت و شیرینی ایمان هستند. آنکه اهل ایمان شد، دنیا را برای دنیا نخواست، إلّا به این که دنیا را برای آخرت خواست. آنکه اهل ایمان شد، از دنیا دل برید. آنکه اهل ایمان شد، اگر در مقام اعلای ایمان قرار گرفت، همه آنچه که از موهبت‌های الهی است، به همان حدّ اعلایی که در دنیا برای او رقم زدند، می‌چشد. مؤمنین حقیقی و اهل ایمان، همه مراتب معرفت، طاعت، علم، عمل، ورع، کوشش و تلاش، صبر، یقین، رضا و مقام تسلیم؛ یعنی تمام خصایصی را که پیامبر در آن عشره تبیین فرمودند: «الْإِیمَانُ‏ فِی‏ عَشَرَةٍ الْمَعْرِفَةِ وَ الطَّاعَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ التَّسْلِیمِ‏» می‌چشد و دیگر وقتی به امر پروردگار عالم تسلیم شد، همه دنیا در ید قدرت اوست. لذا آن کسی که تسلیم امر پروردگار عالم شد، عالم در اختیار اوست.
این محقّق نمی‌شود إلّا به همین که بداند باید از دنیا دل بکند و رمزش همین است. عالم در اختیار قرار می‌گیرد، برای چه کسی؟ برای آن کسی که دل از دنیا بکند. امام راحل عظیم‌الشّأنمان تعبیری را در درس اخلاقشان در سال 40، 41 داشتند که بسیار عالی است. ایشان فرموده بودند: اگر دنیا را هم می‌خواهید، ترک دنیا کنید!
آن کسی که به دنبال دنیا می‌رود، دنیا مدام او را به طرف خودش می‌کشاند و او را بازی می‌دهد. امّا وقتی دنیا را ترک کردی، دیگر خودش به سمت تو می‌آید. منتها فرمایش ایشان یک رمز دارد و آن، این است: وقتی دنیا را ترک کردی که اهل دنیا شوی، وقتی به دنیا «نه» گفتی که دنیادار شوی؛ لذّتی از این ترک دنیا می‌چشی که اگر دنیا تو را التماس کند و جدّی جدّی بگوید: من دیگر نمی‌خواهم تو را بازی و فریب دهم و می‌خواهم در اختیار تو باشم - که اصل دنیا به فریب است؛ چون دنی، پست و رذل است - تو دیگر اصلاً روی به دنیا نمی‌آوری. لذا کدی که امام راحل دادند، این است که اگر دنیا را هم می‌خواهی، دنیا را ترک کن. چون وقتی دنیا را ترک کنی، بعد می‌فهمی که اصلاً اشتباه کردی آن را خواستی. یک عالم دیگری جلو می‌آید که معنی دنی بودن این دنیا را می‌فهمی. یک چیز دیگری در اختیار تو قرار می‌دهند که می‌فهمی این‌ها اصلاً هیچ و پوچ است. مثلاً این که یک خانه بزرگ داشته باشم، در مقابل آن مطلبی که عالم هستی در تسخیر توست؛ کوچک و هیچ است. وقتی به تو یاد دهند که کره زمین خودش در مقابل بعضی از سیّارات خیلی کوچک است - که بارها بیان کردم مثل عدسی می‌ماند که نه در یک مکانی مثل مهدیه، بلکه در کره زمین بیاندازیم - دیگر می‌فهمی که ارزش آن در مقابل این دنیا، هیچ است. کره ماه هم در مقابل بعضی از سیّارات، همین حال را دارد. لذا وقتی این را به تو نشان دادند، حالا دیگر می‌فهمی خانه‌ای که من به ظاهر می‌گفتم بزرگ است، مثلش همان تعبیر عامیانه است که می‌گوید: مورچه چیست که کله‌پاچه‌اش چه باشد! اصلاً دنیا را به من بدهند، هیچ است؛ چه برسد یک خانه بزرگ مثلاً ده هزار متری. این‌ها در مقابل آنکه به انسان نشان دادند این عالم، چه عالمی است؛ اصلاً عددی نیست. وقتی به تو آن عالم را نشان دادند، دیگر مطالب این دنیا به چشم نمی‌آید. البته آن کسی که به مقام تسلیم رسید، آن عالم را هم نمی‌خواهد؛ امّا ما چون با محسوسات سر و کار داریم مجبوریم این‌ طور بگوییم؛ چون ما مخلوق و محدودیم و هر آنچه هست، محسوسات و ملموسات است، لاجرم مثل‌هایمان هم همین مثل‌های محسوسی و ملموسی است. حالا آن عالم را که نشان می‌دهند، دیگر مافوق تصوّر و محسوسات و ملموسات است. وقتی کسی آن را ببیند، دیگر برایش این مطالب معنا ندارد که مثلاً می‌خواهم رئیس فلان جا شوم. اصلاً این چیست؟! رئیس جمهور فلان کشور، چه می‌شود؟! همه دنیای کوچک کره زمین هم هیچ است! وقتی عالم را نشان دادند، وقتی نشان دادند که همه ملائکه‌الله در مقابل تو در حال تعظیم و تکریم هستند «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‏» و تو می‌توانی به عالم ملکوت فرمان دهی، مُلکی که در اختیار توست، مُلک نیست، دیگر هیچ است. وقتی در مقام تسلیم که بعد از مقام رضا است، قرار گرفتی و آن حال برای انسان به وجود آمد، با خود می‌گویی: وقتی بنا باشد کره زمین یک عدس باشد، دیگر آن خانه به ظاهر بزرگ هیچ است؛ تسلّط بر این عدس هم در مقابل آنکه به ملائکه‌الله فرمان می‌دهی، هیچ است.



 14 نظر

از خواب گران برخیز !

15 بهمن 1392 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


حبیبا !
لَختی از خواب گران برخیز و راه و رسم عاشقان درگاه را در برگیر و دست و رویی از این عالم ظلمت و کدورت و شیطانیّت شستشو کن و پا به کوی دوست نِه ، بلکه به سوی کوی دوست حرکتی کن.
عزیزا ! این چند روز مهلت الهی عن قریب به سر آید و ما را (خواهی نخواهی) خواهند از این دنیا برد، پس اگر با اختیار بروی روح و ریحان است و کرامات خدا ، و اگر با زور و سختی ببرند ، نزع است و صعق است و فشار است و ظلمت و کدورت…
امام خمینی رحمة الله علیه


 11 نظر

حدیث فراق

11 دی 1392 توسط گفته ها و ناگفته های یک طلبه


دلم خداخدا میخواهد…

دلم (لااله الاالله) ای برخاسته از جان یک موحد بینا به حقایق ، می خواهد

دلم حضور و محضر امام می خواهد

دلم یک نماز توحیدی خواندن می خواهد

دلم آیینه شدن می خواهد…
پروردگار…


 15 نظر
  • 1
  • 2
  • 3

آرشیوها

  • شهریور 1393 (1)
  • تیر 1393 (1)
  • اردیبهشت 1393 (1)
  • اسفند 1392 (2)
  • بهمن 1392 (2)
  • دی 1392 (1)
  • آذر 1392 (3)
  • مهر 1392 (3)
  • مرداد 1392 (4)
  • خرداد 1392 (1)
  • اردیبهشت 1392 (1)
  • فروردین 1392 (2)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس